سفارش تبلیغ
صبا ویژن

انشا کودک 9 ساله درباره خدا
کودکی این انشا را برای معلم کلاس سومش که از آنها خواسته بود خدا را توصیف کنند نوشته:
من خدا را خیلی دوست دارم. یکی از کارهای مهم خدا ساختن آدمها است. او آنها را می‌سازد تا به جای آنهایی که می‌میرند بگذارد تا به اندازه کافی آدم باشد تا از پس کارهای روی زمین بر بیایند.
او آدم بزرگ نمی‌سازد، فقط بچه می‌سازد. فکر کنم چون بچه‌ها کوچکترند و ساختنشان آسانتر است. و این طوری او مجبور نیست وقت با ارزشش را تلف کند تا به آنها راه رفتن و حرف زدن یاد بدهد. و می‌تواند این کار را به عهده پدر و مادرها بگذارد. و فکر کنم تا حالا که خوب جواب داده.
دومین کار مهم خدا گوش دادن به دعاهاست و این یکی خیلی کار زیادی میبره چون بعضی از مردم حتی غیر از وقت گرفتاری و مشکل هم دعا می‌کنند. حتی پدربزرگ و مادربزرگ بعد از خوردن غذا دعا می‌کنند. البته غیر از عصرانه‌ها. خدا اصلاً وقت ندارد که به رادیو گوش دهد یا تلویزیون تماشا کند. چون خدا همه چیز را می‌شنود باید خیلی صدا توی گوشش باشد مگر اینکه یه فکری برای کم کردن صداشون کرده باشه. چونکه خدا همه چیز را می‌شنود و می‌بیند و همه جا هست، باعث میشه خیلی مشغول باشه. پس شما نباید برید و وقتش رو با خواستن چیزهایی که اصلا مهم نیستند بگیرید یا برید سراغ پدر و مادرها ازشون چیزهایی بخواید که گفتن نمی‌تونید داشته باشید.

 


 

نام : کمال

کلاس :دوم دبستان

موزو انشا : عزدواج!

هر وقت من یک کار خوب می کنم مامانم به من می گوید

بزرگ که شدی برایت یک زن خوب می گیرم.

تا به حال من پنج تا کار خوب کرده ام و مامانم قول پنج تایش را به من داده است.
حتمن ناسرادین شاه کارهای خوب می کرده که مامانش

به اندازه استادیوم آزادی برایش زن گرفته بود. ولی من مؤتقدم که اصولن انسان باید

زن بگیرد تا آدم بشود ، چون بابایمان همیشه می گوید مشکلات انسان را آدم می کند.

در عزدواج تواهم خیلی مهم است یعنی دو طرف باید به هم بخورند.

مثلن من و ساناز دختر خاله مان خیلی به هم می خوریم.

از لهاز فکری هم دو طرف باید به هم ساناز چون سه سالش است هنوز فکر ندارد که به من بخورد ولی مامانم می گوید این ساناز از تو بیشتر هالیش می شود.

در عزدواج سن و سال اصلن مهم نیست چه بسیار آدم های بزرگی بوده اند که کارشان به تلاغ کشیده شده و چه بسیار آدم های کوچکی که نکشیده شده. مهم اشق است !
اگر اشق باشد دیگر کسی از سکه نمی خواهد و دایی مختار هم از زندان در می آید
من تا حالا کلی سکه جم کرده ام و می خواهم همان اول قلکم را بشکنم و همه اش را به ساناز بدهم تا بعدن به زندان نروم.
مهریه و شیر بلال هیچ کس را خوشبخت نمی کند.
همین خرج های ازافی باعث می شود که زندگی سخت بشود و سر خرج عروسی دایی مختار با پدر خانومش حرفش بشود.
دایی مختار می گفت پدر خانومش چتر باز بود.. خوب شاید حقوق چتر بازی خیلی کم بوده که خرج عروسی را بدهد. البته من و ساناز تفافق کرده ایم که بجای شام عروسی چیپس و خلالی نمکی بدهیم. هم ارزان تر است ، هم خوشمزه تراست تازه وقتی می خوری خش خش هم می کند!
اگر آدم زن خانه دار بگیرد خیلی بهتر است و گرنه آدم مجبور می شود خودش خانه بگیرد. زن دایی مختار هم خانه دار نبود و دایی مختار مجبور شد یک زیر زمینی بگیرد. میگفت چون رهم و اجاره بالاست آنها رفته اند پایین! اما خانوم دایی مختار هم می خواست برود بالا! حتمن از زیر زمینی می ترسید. ساناز هم از زیرمی ترسد برای همین هم برایش توی باغچه یک خانه درختی درست کردم. اما ساناز از آن بالا افتاد و دستش شکست. از آن موقه خاله با من قهر است.
قهر بهتر از دعواست. آدم وقتی قهر می کند بعد آشتی می کند ولی اگر دعوا کند بعد کتک کاری می کند بعد خانومش می رود دادگاه شکایت می کند بعد می آیند دایی مختار را می برند زندان!
البته زندان آدم را مرد می کند.عزدواج هم آدم را مرد می کند، اما آدم بامرد بشود خیلی بهتر است!
این بود انشای من. 




تاریخ : پنج شنبه 91/11/12 | 5:7 عصر | نویسنده : zinatjannat | نظر

 

سخنان بزرگان درباره ی سعادت

 

-آه ای اسم بی مسمای سعادت آه ای سعادت موهوم نه گدا بر تو دست یافت نه امیر، پس تو در کجائی؟ 

-از آن در شگفتم که در سینه دلی دارند و می پندارند که آسایش و سعادت بشر جز مهر و صفا راه دیگری دارد. «هوگو» 

-بسا میشود در جستجوی سعادت موهوم هزار نکبت و بدبختی را تحمل کنیم. «روسو» 

-افسوس: یگانه سئوالیکه هیچکس نمیتواند پاسخی بآن بدهد اینست؛ سعادت چیست؟ «برادلی» 

-اگر ما دنبال سعادت و خوشبختی هستیم باید از فکر کردن درباره حق شناسی یا حق ناشناسی خودداری کنیم و محبت و خوبی را فقط بخاطر مسرت باطنی انجام دهیم. «دیل کارنگی» 

-اول صحت، دوم جمال، سوم مال، چهارم رفیق اینها پله های نردبان سعادت هستند. «ساموئید» 

-ای مردم چرا سعادت را در خارج میجوئید، سعادت درون خود شماست. «بیوئیوس» 

-بایستی با روح خود آشنا شده و سعادت را در اعماق روح و قلب خود جستجو کنیم. «فیثاغورث» 

-بزرگترین سعادت، فرار از فلاکت است. «الیوت» 

-بشر منصف نیست و سعادت را هرگز با سرنوشت توأم نمیکند ولی مترصد است هر دو حوادث شوم را بگردن سرنوشت بگذارد. «مترلینگ» 

-بشر خلق نشده است که سعادتمند باشد. «دکتر جانسن» 

-تربیت یگانه هادی بشر بسوی رستگاری است و تنها موجد سعادت است. «پلوتارک» 

-تمام افراد بشر طالب سعادتند ولی هیچکدام از آنها رموز سعادت و راه آنها را نیافته اند. «شاتوبریان» 

-تنها آدمی است، که با اندیشه و نگرانی مانع سعادت خویش میشود و با فکر درباره ی آنچه ممکن است پس از این پیش آید، آنچه را که اکنون هست تباه میکند. 

-چه سعادت بیاید و چه نیاید، آدمی باید سعی کند خود را از سعادت بی نیاز گرداند. «ژرژ الیوت» 

-حسن شهرت و نام نیک بزرگترین سعادتهاست. «شیللر» 

-خواستار سعادت دیگران بودن، بزرگترین خوشبختی هاست. 

-خود را بشناس و بروح خویش فرمانروائی کن در این صورت میتوانی امیدوار باشی که روزی مقتدر و سعادتمند خواهی شد. «تنسون» 

-خوشبختی خانوادگی طولانی ترین و محکمترین و شیرینترین سعادتهاست. «ولتر» 

-خوشبختی هرگز هدف من نبوده است من هم مانند انیشتین احساس سعادتمندی نمیکنم و نمیخواهم سعادتمند و شادکام باشم. 

-در روزگار ما هستند کسانیکه انتظار دارند درهای سعادت و موفقیت را یک چشم الکتریکی در برابرشان بگشاید، کسیکه دندانش درد میکند خیال میکند سعادت مطلق را کسی دارد که دندانش سالم است. 

-در خانواده سعادت را پدر بوجود میآورد و مادر آنرا حفظ میکند. 

-دست طبیعت در هر دل پاک این احساس شریف را گذاشته است که او به تنهایی نمیتواند خوشبخت شود و باید سعادت خود را در خوشبختی دیگران بجوید. «گوته» 

-دنیا اطاق انتظار سعادت است، همه در این اطاق جمع میشوند ولی بکمتر کسی اجازه ملاقات داده میشود. «نظام وفا» 

-دنبال سعادت برو سعادت از تو خواهد گریخت با دل و جان بکار خودت بپرداز، وقتت را برای مقصود، بکار بر از جاده ی خودبینی و شهوت نفس بیرون بیا و دنبال چیزی برو که از نفس بالاتر است آنگاه هنگامیکه بگذشته ات فکر میکنی، خواهی دید که تو خوشبخت بوده ای. 

-راز سعادت در اینستکه کاری که بتو واگذار شده دوست بداری. «الدوس هاکسلی» 

-رمز سعادت دو سه حرف بیش نیست لیکن از هیچکس آنرا نمی پذیریم مگر بعد از یک عمر تجربه، وقتیکه کار از کار گذشت. «حجازی» 

-سعادت را باید در بین راه پیدا کرد نه انتهای جاده چون در آنجا سفر بپایان رسیده و دیگر دیر شده است، وقت برای سعادتمند بودن امروز است نه فردا. «حیمز بادید» 

-سعادت جز رؤیا چیز دیگری نیست فقط ظاهرا حقیقت دارد چه وقتی انسان میخواهد مقدار زندگی را حساب کند نباید اندازه ی لذت را بسنجد بلکه باید تألماتی را که از آنها رهائی یافته است در نظر بگیرد. «ولتر» 

-سعادت آنستکه انسان دنیا را همانطور که آرزو میکند ببیند. «کورنور» 

-سعادتمند کسی است که بمشکلات و مصائب زندگی لبخند زند. «شکسپیر» 

-سعادت مثل هر فضیلتی از دو چیز بوجود میآید، صرفه جوئی و کوشش. «ولتر» 

-سعادتمند کسی است که در هجوم و مقابله ی مصائب خود را نبازد. «پاسکال» 

-سعادت در فراغت خاطر، بی قیدی، خوشگذرانی و کناره گیری از اجتماعات و هیاهوست. «اپیکور» 

-سعادت بسته بکار و جسارت است. «بالزاک» 

-سعادت انسان در کار و تفکر و سعی در حفظ شرافت و تقوی است. «سیسرون» 

-سعادتهای زندگی تماما خوشی های خوب زیبا و یکسان خود را بما نشان میدهند، بر خلاف بدبختی ها که هر کدام با یک قیافه ی مخصوص مدهش ما را تهدید میکنند. «تولستوی» 

-سعادت همیشه دوستان شومی همراه دارد. «جان اشتاین بک» 

-سعادت در این دوره فقط دانستن مقصود زندگی است. «تولستوی» 

-سعادتمند مردی است که از هر خبط و خطائی که از او سر بزند تجربه ای جدید بدست آورد. «سقراط» 

-سعادت مثل پروانه ایست که روی برگهای گل بخواب رفته باشد بمجرد اینکه نزدیکش بروی بالهای خود را باز کرده و در فضا پرواز میکند. «اندره تواید» 

-سعادت عادت است آنرا پرورش بدهید. «آلبرت هوبار» 

-سعادت دیگران قسمت مهمی از خوشبختی ما میباشد. «کلبر» 

-سعادت نتیجه ی یک زندگانی عقلانی است. «اسپی نوزا» 

-سعادت جامعه بمراتب مهمتر از سعادت فرد میباشد. «افلاطون» 

-سعادت آن نیست که انسان خود بخود دوست داشته باشد، بلکه عبارت از این است که غرور آمیخته با نفرتی اقناع شود، سعادت رسیدن بلحظاتیست که انسان دوست میدارد در کنار کسی که دوست میدارد بسر برد. «توماس مان» 

-سعادتمند و عاقل کسی است که صبح هنگامیکه از خواب بر میخیزد بخود بگوید من امروز سعی خواهم کرد بهتر از دیروز باشم. «فنلون» 

-سعادت یک ملت آنقدر که به سجایای اخلاقی و قوای روحی او بستگی دارد، بسایر عوامل مادی مربوط نیست. «دیل کارنگی» 

-سعادت در سلامت نفس و بی آزاری است و محل آن نیز در افکار و گفتار و رفتار خودمان است. 

-سعادت در این نیست که چقدر توانگریم بلکه در آن است که چقدر از آنچه در اختیارمان هست استفاده میکنیم. 

-سعادتی بالاتر از این نیست که آدمی بتواند حق و باطل را از یکدیگر تمیز بدهد و دل و جان را بنور معرفت روشن سازد. «بو علی سینا» 

-ظالم از سعادت حقیقی دور و بشقاوت ابدی نزدیک است. 

-عروس زندگانی کار نام دارد اگر شما داماد این عروس شوید فرزند شما سعادت نام خواهد داشت. «فرانکلین» 

-فرق بین سعادت و خردمندی اینست، آنکه خود را خوشبخت می انگارد واقعا خوشبخت است ولی آنکه خود را از همه خردمندتر میانگارد از همه نادانتر است. «کولتون» 

-کسیکه از زبان خود امساک و از مال خود انفاق نماید سعادتمند است. «حضرت محمد (صلی الله علیه واله وسلم)» 

-کسانیکه سعادتمند نیستند گناهکارند. 

-کسیکه انتظار دارد با رقه ی سعادت بطور تصادف در آسمان زندگانی او جلوه کند، بحال انتظار میماند تا موقعیکه برقی سوزنده و خطرناک او را در میان گرفته بورطه ی هلاک بکشاند. «لرد آویبوری» 

-گل بی آب شکوفان نمیشود و سعادت بدون محبت بوجود نمیآید. «ماکسیم گورکی» 

-لذات جسمانی نه تنها مایه ی سعادت نیست بلکه ممکن است موجب بدبختی هم بشود زیرا بدن را ضعیف و عقل را مشوش میسازد. «ارسطو» 

-مغز انسان سالم صاحب وجدان پاک این احساس را دارد که خوشبختی و سعادت خود را در خوشبختی و رفاه دیگران بجوید. «غ.ذ» 

-من دیده ام که درجه سعادت اشخاص مربوط باراده و میل خود آنهاست. «لینکلن» 

-هدف هر حکومت و دولت فقط بهتر کردن وسایل زندگی مادی و راحتی مردم نیست بلکه حکومت وظیفه دارد که سعادت مردم را نیز تأمین نماید. «کنفوسیوس» 

-هر کس در طلب خیر و سعادت دیگران باشد، بالاخره سعادت خودش را هم بدست خواهد آورد. «افلاطون» 

-همانطوریکه نور زیاد مانع دیدن میشود، فراوانی نعمت مانع لذت و برخورداریست. «تن» 

-هنگام نیک بختی است که باید بیمناک بود، هیچ چیز تهدید آمیز تر از سعادت نیست. «مترلینگ» 

 

اگر نیکی بعالم پیشه کردی 

زهر کار بدی اندیشه کردی 

 

شدی همصحبت یاران یکرنگ 

نکشتی هیچ با نادان هم آهنگ 

 

نمودی خو بلطف و مهربانی 

نکردی با خلایق بد زبانی 

 

می از جام سعادت میکنی نوش 

سعادت با تو میگردد هم آغوش 

جمشیدی 

 

-سعادت بجز خدمت خلق نیست 

به تسبیح و سجاده و دلق نیست 

سعدی 

 

-هر آنکو خاطر مجموع دیار نازنین دارد 

سعادت همدم او گشت و دولت هم قرین دارد 

حافظ شیرازی 

 

 




تاریخ : پنج شنبه 91/11/12 | 12:32 عصر | نویسنده : zinatjannat | نظر
       

.: Weblog Themes By VatanSkin :.